به جای غرق شدن در اقیانوس محتوا، در فهم نکات عمیق، غرق شوید!
بیشتر از کمبود اطلاعات در خرواری از اطلاعات اضافی گیر افتادهایم. گاهی این محتوای اضافی به حدی زیاد میشود که از پیدا کردن محتوای مفید در این آشفته بازار منصرف میشویم و ترجیح میدهیم از مطالعهی برخی منابع صرف نظر کنیم. حتی اگر مطالعه کنیم طولی نمیکشد که نکات کلیدی را در ذهنمان گم کنیم و از غرق شدن و عمیق شدن در آن نکته غافل شویم.
به همین منظور در این مقاله نکات کلیدی و تاثیرگذار بخش اول کتاب "ای کاش وقتی 20 ساله بودم میدانستم" را مورد بررسی قرار میدهیم. امیدوارم این نکات بتوانند تاثیر عمیقی در زندگی شما بگذارند.
*محدودیت صرفا زاییدهی باورهای نادرست است. از بدو تولد در گوشمان زمزمه کردهاند هنگام برخورد با مشکلات ناله و گلایه سر داده و از رویایی با آنها بپردازیم.*
*هرچقدر با مشکلات بیشتری دست و پنجه نرم کنیم، مهارت و اعتماد به نفس بیشتری یافته و بهتر میتوانیم مسائل را فرصت به شمار آوریم. شاید بتوان گفت که نگرش درست بزرگترین عاملی است که میتواند ما را در تحقق اهداف و رویاهایمان یاری کند.*
*مطالعه زندگی نوآوران واقعی گواه بر ای مدعاست که آنان هنگام برخورد با موانع بر تمام مفروضات از پیش تعریف شده در ذهنشان خط بطلان کشیده و مستقیم و بیواسطه با آنها مقابله کردند.*
*گاه بین انجام یک کار و غفلت از آن تنها به اندازهی تار مویی فاصله است. در صورتیکه تفاوت در نتایج حاصله بسیار چشمگیر و تعیین کننده است.*
*نخستین گام برای رفع هر مشکل بزرگ آن است که به دقت آن را ارزیابی کرده و از کم و کیف آن به طور کامل آگاه شوید.*
*به مجرد اینکه مساله را از بیخ و بن بشناسیم، راهحل آن به طور خودکار متبلور شده و به سطح میآید.*
*در بیشتر موارد افرادی که سالها با مشکل خاصی دست به گریبان هستند آنقدر به آن خو کردهاند که ابدا به فکر رهایی از آن نیستند و تصورش هم نمیکنند که بتوان با یافتن راهی آن معضل را از ریشه خشکاند.*
*کلید نیازیابی، شناسایی نارساییها و تلاش برای رفع آنهاست.*
*نیازیابی، تعریف دقیق صورت مسئله و تبدیل آن به فرصت است.*
*ما چنان با مفروضات ذهن خویش اخت و مانوس هستیم که درباره درستی و حقانیتشان کمترین تردیدی نداریم. با این حال ذهن ناخودآگاه براساس برنامهای که به آن داده شده عمل میکند و به درست بودن و یا نبودن آن کاری ندارد.*
*پیشبینی شکست در اغلب ما چنان هراسی پدید آورده که جرات دست زدن به کارهای مورد علاقهمان را نداریم. غافل از اینکه وقتی عقبنشینی میکنیم، واکنش زندگی در برابر ما به همان اندازه عقب مینشیند.*
*کارآفرینی مستلزم آن است که جهان را مملو از انواع فرصتها به شمار آورید.*
*گای کاواساکی نویسنده معروف میگوید:«به جای تلاش برای کسب درآمد بیشتر به مفهوم و محتوای زندگیتان بیفزایید.» اگر بکوشید مسائل را با روشهای خلاقانه حل و فصل کنید بیشتر پول عایدتان میشود تا زمانی که صرفا به قصد کسب درآمد بیشتر تلاش میکنید. اگر فقط کسب درآمد را هدف قرار دهید ممکن است از هر دو باز بمانید. یعنی نه پول درآورید و نه به ارزش و محتوای زندگیتان بیفزایید.*
*جای تمرکز به انجام بسیاری از امور که باید انجام شود، توجهتان را به چند مورد انگشتشمار محدود که برخلاف قانون است و نباید انجام شود معطوف کنید.*
*راهی دیگر برای شکستن هنجارها آن است که نسبت به انتظاراتی که از خودتان دارید و یا توقعاتی که دیگران از شما دارند بیتفاوت باشید.*
*چنانچه هنگام انجام هرکار ناگهان تغییر جهت داده و گام بعدی را با روشی غیر معمول و نامتعارف انجام دهید با پدیدهای شگرف روبهرو خواهید شد.*
*روش دیگری که با توسل به آن میتوانید فراتر از حوزهی تخصصتان کار کنید این است که به چیزهای به ظاهر بیفایده و بهدردنخور نظر افکنده و راهی برای تبدیلشان به چیزهای مفید و راهگشا پیدا کنید. اغلب در دل طرحهایی که دیگران با بی مبالاتی رهایش میکنند تخم یک فایده هنگفت نهفته است. چنانچه گفته شد بعضی اوقات افراد با بیخبری از قدر و ارزش طرح و یا ایدهای آن را مردود میشمرند و یا برای کندوکاو پیرامون آن وقت کافی ندارند.*
*افرادی نظری مایکل و دبرا که با جسارت و از خود گذشتگی از محدودهی مهارتهای کنونیشان پافراتر مینهند و برای آزمودن چیزی تازه متقبل خطر میشوند، نسبت به افرادی که معتقدند مهارتها و قابلیتهایشان ذاتی و انعطافناپذیر است موفقیت بیشتری به دست میآورند.*
*تحقیقات وسیع کارل دووک، یکی از اساتید دانشکده روانشناسی استنفورد نشان میدهد افرادی که میکوشند محدودیتهای ذهنیشان را از میان برداند و به استعدادهایی که در اعماق وجودشان دست نخورده باقیمانده مجال تجلی دهند نسبت به افرادی که تصور میکنند قابلیتهایشان در لوح ضمیرشان ثبت و مستحکم شده به مراتب موفقترند.*
*عملکرد هرکسی از نگرش او نسبت به قابلیتهایش تاثیر میپذیرد. بر این اساس افرادی که بر این باورند به جز مهارتهای کنونیشان قابلیت دیگری ندارند در چاردیواری مشخصی که برای خود متصور شدهاند محبوسند و هیچگاه برای کسب تجربههای نو و نقشهای تازه آمادگی ندارند.*
*محدودیت در کسب موفقیت و کامروایی و ثروت تنها ناشی از محدودیتهای ذهنی است و ما خود زمینهی آن را فراهم میکنیم.*
*سختکوشی، اختصاص وقت و خطر کردن بذرهایی هستند که در کشتزار عمل میرویند و نهال موفقیت را به ثمر میرسانند.*
*اگر هر از چندگاهی با شکست روبرو نشوید، چه بسا محافظهکاری پیشه کرده و برای رویارویی با خطر آمادگی کامل ندارید.*
*شما تنها زمانی میتوانید مطلبی را به بهترین شیوهی ممکن بیاموزید که در جریان این فرایند شکست را به اندازهی موفقیت تجربه کنید.*
برای مشاهده قسمت دوم خلاصه کتاب ای کاش وقتی 20 ساله بودم میدانستم، سورنا آکادمی را دنبال کنید.
0 نظر