| توسعه فردی |

برای اینکه فرد ارزشمندی به نظر بیاییم...

برای اینکه فرد ارزشمندی به نظر بیاییم...

 احساس بی ارزشی یعنی فرد بر این باور است که در مقابل دیگران کوچک و کم ارزش است و توانایی ها و نقاط قوت خود را نادیده گرفته و بر روی نقاط ضعف خود متمرکز می شود. آیا تا به حال تجربه داشته اید که در محل کارتان توسط فردی مورد بی‌احترامی قرار بگیرید و به حقوق اولیه‌تان احترام نگذارد؟ و بدون اینکه توجهی به اطرافیانش کند، راه خود را می‌رود و از فعالیت‌های شما، به نفع خودش استفاده می‌کند؟یا به دنبال کسب اعتبار و ارزش از طریق زیر پا گذاشتن اعتبار و ارزش شما باشد و برای رسیدن به اهدافش، شما را نردبان خودش کند؟ و به گونه‌ای رفتار کند که همه‌ چیز دان است و بهتر از هرکسی عمل می‌کند و همیشه در حال انتقاد از دیگران است اما وقتی یکی پیدا می‌شود و از اون نقد می‌کند، کلی غر می‌زند و جفت‌پا را در یک لنگه کفش می‌کند و می‌گوید که حرف من حق است و بس؟

یکی از نیازهای اولیه انسان‌ها، احساس ارزشمند بودن است و انسان پیوسته در طول زندگی‌اش به دنبال کسب ارزش برای شخصیت‌اش است و از همان کودکی به دنبال این بوده که تحسین دیگران را به سوی خودش جلب کند. اگر این نیاز ما، دستخوش تغییر( بی‌احترامی) از سوی دیگران شود، تعادل زیستی انسان برهم می‌خورد و دچار تنش و اضطراب می‌شود و دیر یا زود به تهدیدی برای بقای زندگی اجتماعی فرد تبدیل می‌شود.

این رابطه و ارتباط، بیشترزمانی صدق می‌کند که با رئیس یا مدیرتان در تنش باشید. و بزرگترین مشکل این قضیه این است که فعالیت و اقدامات زیردستان مدیر، به‌ندرت به چشم مدیر می آید؛ چون مدیر به واسطه این تنش، نخواسته که این زحمات و فعالیت کارمندانش را ببیند.

لرد اکتون در سال 1887 در رابطه با این موضوع گفته که فساد در هر نهاد یا سازمانی دیر یا زود به شکل‌های مختلف خود را نشان می‌دهد، حف می زند ومی گوید که" فساد آنگاه از قدرت نشات می‌گیرد که چشم بر مواضع اخلاقی بسته شود و فقط  قدرت را ببینند".

برای این‌که جایگاه خود را حفظ کنیم، ساده‌ترین پیش‌فرض این است که خودمان را قربانی قدرت بالادستان نکنیم و باعث نفی ارزش‌هایمان نشویم. داشتن تفکر نقادانه و اعتراض به‌جا وموثر باعث حفظ ارزش‌های اولیه‌مان می‌شود و اگر این اصل را رعایت نکنیم و در اصطلاح عامیانه، "تو سری خور" باشیم، یک حس خوشحالی کوتاه‌مدت برای حفظ شغل و جایگاه خود خواهید داشت که این خوشحالی‌تان زمان طولانی‌ای پایدار نخواهد بود و درواقع به جای اینکه مسئله را حل کنید، برای مدت کوتاهی صورت مسئله را پاک کرده‌اید.

یکی از مهم‌ترین عواقب پذیرش زیردست بودن این است که هیچ‌گاه به فرد تاثیرگذاری تبدیل نخواهید شد و اگر هنر خرج دهید، می‌توانید روی خودتان ثاتیرگذار باشید. همیشه خسران شخصیت خواهید داشت و احساس بی ارزشی و پوچی همیشه همراه شماست و در واقع قاتل لذت بردن از زندگی است.

هر یک از شما در دنیایی که سیر می‌کنید برای خودتان یک دیدگاه شخصی دارید که جهان اطرافش را با همان شکل و شمایل می‌بیند که در نظر ما این پنجره نگاه به دنیا، نامش "واقعیت" است؛ در صورتی‌که یک فیلتری انتخابی ساخته شده توسط ضمیر ناخودآگاه خودمان برای دیدن اطرافیانمان در چارچوب دید خودمان می باشد.

ما به صورت بالقوه این قدرت را داریم که از پنجره‌های دیگر هم به بیرون نگاه کنیم و بسته به خود فرد دارد که این قابلیت را بالفعل کند یا نه. به همین دلیل برای اینکه به این مشکلاتی نظیر  احساس  بی‌ارزشی و حقارت را از جانب دیگران حس نکنید و انرژی‌های منفی دریافت نکنید، به شما سه راهکار ارائه شده است که شامل:

1.نگرش خوش‌بینانه واقعیت‌گرا

این نگرش آنگاه به داد شما می‌رسد که حس کنید در حق شما نا عدالتی‌ای یا بی‌احترامی‌ای صورت گرفته است و در این حال شما موظف هستید که دو سوال را از خودتان بپرسید و به آن پاسخ دهید." در موقعیتی که پیش رویم قرار دارد، واقعیت‌ها چیست" و " داستانی که خودم راجع به واقعیت‌ها می‌گویم، چیست؟" وقتی بین این دو سوال و پاسخ این دو سوال، تفاوت قائل شدید، آنگاه متوجه می‌شوید به جای اینکه در شرایط تنش‌زا واکنشی نشان دهید، خارج از دایره دید خود بایستید و ابعاد مختلف ماجرا را بررسی کنید و این شرایط ، فرصتی را در اختیار شما می‌گذارد که بدانید لزوما چیزی را که شما می‌دانید، قرار نیست درست باشد.

نگرش خوش‌بینانه واقعیت‌گرا، اصطلاحی ابداع شده از روانشناس برجسته، ساندرا اشنایدر، است و راجع به این اصطلاح می‌گوید" نگرش خوش‌بینانه واقعیت‌گرا، به معنای این است که به خودتان امیدوارانه‌ترین و قدرتمندترین داستان راجع به یک شرایط معین را بگویید، بدون اینکه واقعیت‌ها را خراب کنید.این حالت با بررسی اینکه آیا یک روش جایگزین برای مشاهده وضعیت وجود دارد یا نه، که با پاسخ به سوال""چگونه می توانم در اینجا به بهترین شکل ممکن عمل کنم؟" می‌توانید به جایگزین پیش‌فرض‌های برسید.

2.نگرش فرد مقابل

این نگرش مستلزم مشاهده جهان از دیدگاه شخصی است که با شما بدرفتاری کرده و حس بی‌ارزش بودن را در شما تقویت کرده‌است. این به معنای قربانی کردن دیدگاه خود نیست بلکه گسترش دیدگاه شماست و تقریباً مسلم است که فردی که شما آن را به سختی درک ومشاهده می‌کنید، وضعیت را متفاوت از شما مشاهده می کند. که در این شرایط باید از خودتان بپرسید که" این شخص به هنگام بروز این دسته از رفتارها، چه حسی برایش القا می‌شود؟" و یا اینکه " تقصیر و مسئولیت من در بین این ماجرا چیست؟"

اگر بخواهید با این نگرش در این شرایط پیش بروید، باید به طرف مقابل که به شما حس بی‌ارزش بودن را القا می‌کند، احترام بگذارید و حس ارزشمند بودن را بهش القا کنید تا رفتار بهتری را از خود نشان دهد و در این شرایط عاقلانه‌تر رفتار کند.

3.نگرش‌های طولانی مدت

گاهی اوقات بدترین ترس‌های شما نسبت به شخص دیگر واقعیت پیدا می‌کند. او کسی است که به طور غیر منطقی شما را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهد و دیدن از دیدگاه او کمکی به حل این مسئله نمی‌کند. هنگامی که شرایط فعلی شما به طور غیرقابل برگشتی بد باشد، نگرش‌های طولانی مدت، راهی را برای دیدن فراتر از حال حاضر فراهم می کنند تا آینده‌ای بهتر را تصور کنید.

با این سؤال شروع كنید "صرف نظر از اینكه در مورد آنچه در حال حاضر اتفاق می‌افتد، چگونه می توانم از این تجربه  استفاده کنم تا رشد كنم و یاد بگیرم؟" بعدها با این نگرش متوجه می‌شوید که شرایطی که قبلا برای شما یک تهدید محسوب می‌شد، الان به یک فرصت تبدیل شده‌است.

"آخرین رئیس مرا اخراج کرد. در آن زمان احساس افتخار می‌کرد، اما او باعث شد من راحت‌طلبی خود را کنار بگذارم تا جایی که برایم ارزش‌گذاری شده‌است، بروم.

و در پایان تونی سواتز، فاندر شرکتThe Energy می‌گوید:

با نگاه به گذشته، داستانی که به خودم می‌گویم این است که به خاطر تمام نواقص رئیسم، من از وی چیزهای زیادی آموختم، و امروزهمه به من خدمت می کنند. از دیدگاه رئیس سابقم می‌توانم درک کنم که چرا مرا به عنوان یک کارمند ساده، بدون احساس بی ارزش بودن، مرا برای کار جدیدم قوی‌تر ساخت. مهم‌تر از همه، اخراج من باعث شد که تصمیم بگیرم با تأسیس شرکتی که اکنون من آن را اداره می‌کنم، باعث خوشبختی من از هر کار دیگری که تاکنون انجام داده‌ام، شد.

نتیجه گیری

احساس بی ارزشی و حقارت یکی از احساسات نامطلوب در زندگی است که ممکن است گاهی به آن دچار شوید، اما اگر این مشکل همیشگی است و دائما خود را مورد انتقاد بی رحمانه قرار می دهید شما در تله بی ارزشی گرفتار شده اید.

ممکن است در شکل گیری احساس بی ارزشی به طور مستقیم نقشی نداشته باشید، اما در تداوم چنین احساسی قطعا مسئولیت با خود شماست. بنابراین زمانی که دچار احساس بی ارزشی و پوچی شدید، علت های آن را بررسی کنید و جهت رفع ان اقدام کنید.

امیدوارم از مطالبی که خدمت شما ارائه شد استفاده کرده باشید. با کامنت گذاشتن زیر همین مقاله، نظرات و پیشنهادات خود را پیرامون مضوع ذکر کنید.

 

 

 

 

درباره نویسنده

اسما قره‌داغی

اسما قره‌داغی

اسما هستم، دانشجوی داروسازی و عضو تیم سورناآکادمی. از روابط اجتماعی خوبی برخوردارم و فیدبک گرفتن از دیگران را چراغ راهنمایی برای پی‌بردن به نقاط کورم می‌دانم. سعی می‌کنم فردی منظم و منضبطی باشم چون نظم در کوچکترین کار باعث می‌شود سریع‌تر تکه‌های پازل مسائل زندگی‌ام را پیدا کنم و به حل‌کردن آنها بپردازم. همیشه در حال یادگیری مطالب جدید هستم.

0 نظر

ارسال نظر