به جای غرق شدن در اقیانوس محتوا، در فهم نکات عمیق، غرق شوید!
بیشتر از کمبود اطلاعات در خرواری از اطلاعات اضافی گیر افتادهایم. گاهی این محتوای اضافی به حدی زیاد میشود که از پیدا کردن محتوای مفید در این آشفته بازار منصرف میشویم و ترجیح میدهیم از مطالعهی برخی منابع صرف نظر کنیم. حتی اگر مطالعه کنیم طولی نمیکشد که نکات کلیدی را در ذهنمان گم کنیم و از غرق شدن و عمیق شدن در آن نکته غافل شویم.
به همین منظور در این مقاله نکات کلیدی و تاثیرگذار بخش اول کتاب "تحلیل رفتار متقابل" را مورد بررسی قرار میدهیم. امیدوارم این نکات بتوانند تاثیر عمیقی در زندگی شما بگذارند.
در حوزه کاربرد عملی تحلیل رفتار متقابل یک نظام روان درمانی را به ما معرفی مینماید و در نتیجه در درمان انواع اختلال های روانی از مشکلهای روزانه گرفته تا روانپریشیهای بسیار عمیق به کار میرود. این نظریه روشهای درمانی برای درمان فردی، گروهی، زوجی و خانوادگی ارائه میدهد.
پیش نویس زندگی
هر یک از ما در دوران کودکی داستان زندگی خود را مینویسیم. این داستان آغاز، میان و پایانی دارد. ما طرح اساسی این داستان را در دوران خردسالی، قبل از آنکه بتوانیم بیش از چند کلمه ادا کنیم، مینگاریم. وقتی کمی بزرگتر شدیم جزئیات بیشتری به این داستان اضافه میکنیم. بخش عمده این داستان تا سن هفت سالگی نوشته میشود. ما میتوانیم این داستان را بعدها در دوران بزرگسالی مورد تجدید نظر قرار دهیم.
ما به عنوان افراد بزرگسال معمولا از داستان زندگی که برای خود نوشتهایم آگاهی نداریم. با این وجود احتمالا تا آخر به انجام آن وفادار خواهیم ماند. بدون آگاهی از داستان زندگی، احتمال دارد که زندگی خود را بر اساس آن بنا نموده و به سوی صحنههای پایانی که در دوران طفولیت نوشته شده است پیش رویم. این داستان زندگی که ما از آن آگاهی ناریم در نظریه تحلیل رفتار متقابل پیشنویس زندگی نامیده میشود. مفهوم پیشنویس زندگی با الگوی حالتهای نفسانی به عنوان ساختمان مرکزی تحلیل رفتار متقابل در یک ردیف قرار دارند. این مفهوم به طور خاصی در کاربردهای درمانی اهمیت دارد. در تحلیل پیشنویس زندگی از مفهوم آن در مییابیم که چگونه افراد میتوانند نا آگاهانه برای خود مشکل تراشی کنند و یا چگونه میتوانند به حل مشکلات زندگی خودشان بپردازند.
نادیده انگاشتن، برداشت غلط، همزیستی
ما جنبههایی از واقعیت را که ممکن است با پیشنویس زندگی ما در تضاد باشد بدون قضد آگاهانه پس میزنیم. این عمل را نادیده انگاشتن مینامیم.
گاهی اوقات ممکن است درک و برداشت خود را از واقعیتها به گونهای تغییر دهیم تا با پیشنویس زندگی ما تطبیق یابد. این چیزی است که به آن برداشت غلط میگوییم.
در موقعیتی که یکی از طرفین رابطه نقش والد و بالغ درون را ایفا میکند و دیگری نقش کودک را به عهده میگیرد. رفتار بین آنها به نوعی است که گویی هردو از سه حالت نفسانی بهرهمند هستند به جای این که از شش حالت نفسانی خود بهره گیرند. چنین رابطهای همزیستی محسوب میگردد.
تخریب، تمبر و بازیهای روانی
زمانی که ما در دوران بزرگسالی پیشنویس زندگی خودمان را به اجرا درمیآوریم، در واقع به طور مستمر احساسهای واقعی خود را با احساساتی که در دوران کودکی برای ما مجاز بودند میپوشانیم. این احساسات جایگزین شده احساسهای تخریبی نامیده میشوند. اگر ما احساس سرکوب شدهای را تجربه کنیم و به جای بیان آن را ذخیره نماییم، اصطلاحا تمبر جمع کردیم.
الگوهای تصمیمگیری
من و تو هر دو خوب هستیم ولی ممکن است گاهی درگیر رفتارهای غیرخوب یکدیگر شویم، در این صورت ما از همان تصمیمهای دوران کودکی خود پیروی کردهایم.
این مسئله در مورد ما بزرگسالان نیز صادق است. دیگران و یا محیط اطرافمان نمیتوانند ما را وادار کنند که به شکل خاصی فکر و یا احساس کنیم. دیگران و یا شرایط محیطی ممکن است فشارهای زیادی بر ما وارد کنند ولی همیشه بر اساس تصمیمات خودمان با آنها روبرو میشویم. ما مسئول احساسها و رفتارهای خودمان هستیم.
الگوی حالتهای نفسانی
برای اینکه شخصیت سالم و متعالی داشته باشیم به هر سه حالت نفسانی نیاز داریم. برای حل مشکلهای این زمانی-این مکانی به بالغ نیاز داریم تا قادر باشیم به شکل شایسته و موثری از عهده زندگی برآییم. برای سازگاری سالم با جامعه، به قوانینی که در حالت نفسانی والد خود داریم، نیاز داریم. در حالت نفسانی کودک خود، به خود انگیختگی، خلاقیت و توانایی شهودی که در دوران کودکی از آن بهرهمند بودهایم، دسترسی داریم.
یک الگویی بین رفتارها، تجربهها و احساسات وجود دارد. اگر ببینید که من یک رشته از رفتارهای همسان و مستمر که نشان دهنده حالت نفسانی کودک است ظاهر میسازم، شما با اطمینان خاطر میتوانید تصور کنید که تجربهها و احساسهای دوران کودکی من در حال بازنوازی هستند.
حالات نفسانی و فرامن، من، نهاد
مهمترین نکته در اینجا این است که اولا حالتهای نفسانی والد، بالغ و کودک هرکدام به صورت نشانهها و علائم رفتاری قابل مشاهده تعریف شدند. در حالی که فرامن، من و نهاد مفاهیم کاملا نظری و انتزاعی هستند.
افزون بر این حالت نفسانی هر فرد با هویت خاص و ویژه خود او در ارتباط است در حالی که سه نهاد روانی فروید شکلی کلی و عمومی دارد. زمانی که شخصی در حالت نفسانی والد خود قرار دارد او به شکل یک والد همگانی عمل نمیکند. بلکه او رفتارها، افکار و احساسهای یکی از والدین خود یا جانشینان آنها را دوباره آشکار میسازد و وقتی که او در حالت نفسانی کودک خود قرار دارد صرفا به شکلی کودکانه رفتار نمیکند، بلکه او رفتارهایی را ظاهر میسازد که در دوران کودکی خودش داشته است و با احساسها و تجربههای آن دوران همراه هستند.
الگوی روانشناسی فروید (فرامن، من و نهاد) با الگوی حالتهای نفسانی (والد، بالغ و کودک) نظریه واحد و همسانی نیستند و در عین حال با یکدیگر متضاد نیستند. آنها صرفا توصیف متفاوتی از شخصیت هستند.
تحلیل کنشی حالتهای نفسانی
رفتارهای کودک مطیع و سازگار ما ممکن است با چنین روشهایی برای ما موثر واقع شوند. بازنوازی این الگوهای پیروی از قانون و مقررات باعث میشود که ما بیشتر وقتها آنچه را که برای خودمان و دیگران میخواهیم به آسانی و راحتی به دست آوریم و در نتیجه مقادیر زیادی از انرژی ما به هدر نخواهد رفت.
تقسیم نمودار حالتهای نفسانی خود اگوگرام
ابتدا با آن بخش که فکر میکنید بیش از همه از آن استفاده میکنید، شروع کنید و خط عمودی را بالای آن رسم کنید. سپس خط عمومی را بالای بخشی رسم کنید که کمتر از همه از آن استفاده میکنید.
حالا بخشی را که نمایانگر رفتار منفی است سیاه کنید. برای مثال من بر این باورم که اغلب اوقات در بخش مثبت حالت نفسانی کودک مطیع و سازگار که از قوانین پیروی میکند، قرار دارم و زمانی که رفتارهای سانسور نشده کودک طبیعی را دارم، بیشتر این رفتارها منجر به وضعیتی آرام، راحت، پربار و خلاق میگردد. من اغلب در والد مهربان و تغذیه کننده نیستم ولی زمانی که در این حالت قرار میگیرم به ندرت در بخش منفی (محبت به دیگران به صورت افراطی) قرار دارم. اگوگرام تکمیل شده:
فرضیه میزان ثابت انرژی روانی
به گفته جک دوسی زمانی که میزان یکی از حالتهای نفسانی افزایش مییابد، میزان یک بخش دیگر یا بقیه بخشها به منظور جبران کاهش مییابد. جابجایی در انرژی روانی به شکلی انجام میشود که میزان انرژی روانی ثابت میماند.
به گفته دوسی بهترین روش برای تغییر اگوگرام این است که برنامهای تنظیم کنیم تا آن بخشی را که میخواهیم بیشتر داشته باشیم، پرورش و رشد دهیم. وقتی که چنین میکنیم میزان انرژی به طور خودکار از قسمتهایی که میخواهیم به طور نسبی کمتر به بخش مورد نظر جابجا میشود.
برای مثال برای اینکه بیشتر رفتار والد مهربان و تغذیه کننده داشته باشم، شاید به شخصی پیشنهاد کنم که هرروز پشت آن را بمالم. من برای کاهش رفتارهای والد کنترلکننده و مستبد خود هیچ تلاشی نمیکنم ولی با استفاده از فرضیه میزان ثابت انرژی، انرژی خود را روی والد مهربان متمرکز میکنم.
برای مطالعه بخش دوم کتاب تحلیل رفتار متقابل، سورنا آکادمی را دنبال کنید. |
0 نظر