هر لحظه پژوهشگران در گوشه و کنار دنیا، اطلاعات و دادههای جدیدی را کشف و برای جهانیان منتشر میکنند. پژوهشگران حوزه سلامت و پزشکی نیز در این زمینه ید طولایی دارند و همگام با پیشرفت تکنولوژی گنجینه بزرگی از دادههای با کیفیت بالا را در اختیار مخاطبان قرار میدهند. اما یک جای کار میلنگد! تحلیلها و آنالیزهای دنیای پزشکی و سلامت هرچقدر هم کیفیت، دقت و صحت بالایی داشته باشند به خودی خود کاربرد و ارزشی ندارند. آنها صرفا یکسری ارقام و اعداد هستند که با نگاه کردن به آنها سر هر انسانی را به درد میآید. این آنالیزها اگر همینطور دست نخورده به دست مخاطبان حوزه سلامت برسد، مطمئنا نمیتواند تاثیر خوبی در تصمیمها و عملکرد آنها بگذارد زیرا انسانها برخلاف کامپیوترها نمیتوانند درک عمیقی از این دادهها داشته باشند.
شکاف بین دادهها و تغییر در عملکرد ...
راه چاره همان چیزی است که قرار است در این مقاله به آن بپردازم. داستانگویی با استفاده از دادهها یا همان data storytelling.
داستانها یکی از قدرتمندترین روشهای برقراری ارتباط هستند و تمام تصمیمات و رفتارهای ما بر اساس داستانها ساخته و یا دگرگون میشوند. پس برای اینکه ما بتوانیم شکاف بین دادهها و عملکرد متخصصان را پر کنیم، باید پایمان را کمی فراتر بگذاریم و تنها به انتقال اطلاعات بسنده نکنیم.
جدال قلب با مغز ...
دانش رفتارشناسی به ما میگوید تحریک و ایجاد یک پاسخ احساسی تاثیر بیشتری از انتقال داده و منطق دارد. پس در اینجا هم ما باید کاری کنیم علاوه بر اینکه مغز مخاطبان را با اطلاعات دقیق تحت تاثیر قرار دهیم، بلکه بر قلب آنها نیز تاثیرگذار باشیم تا عملکرد آنها در جهت به کار بردن آن داده تغییر کند.
دانستن طرز تفکر انسانها و همینطور احساساتی که رفتار آنها را تحت تاثیر قرار میدهد میتواند بینش بسیار خوبی به ما بدهد تا بتوانیم به بهترین نحو با مخاطب خود ارتباط برقرار کنیم. پروسه و سیستم تفکر در انسانها به دو گونه است : سیستم اول) احساسی و ضمنی؛ سیستم دوم) منطقی و متفکرانه.
سیستم اول به صورت اتوماتیک، ناخودآگاه و سریع عمل میکند. به عنوان مثال وقتی که از محل کارتان به خانه برمیگردید شما به صورت اتوماتیک و ناخودآگاه راه درست را برمیگزینید. این رفتاریست که شما از قبل یاد گرفتهاید به همین علت استفاده مجدد از آن نیاز به تفکر استراتژیک ندارد.
سیستم دوم مربوط به فعالیتهای خودآگاه مغزی است که نیازمند تلاش و توجه هستند، مانند انجام محسابات پیچیده ریاضی، فکر کردن به یک اتفاق که هفته پیش برای شما رخ داده است.
ما هنگام تصمیمگیری اغلب از سیستم اول تبعیت میکنیم تا بتوانیم سریع اما موثر عمل کنیم. اما این سیستم بدیهای خودش را دارد. خطا در آن بسیار محتملتر است. پس با توجه به سرعت کم سیستم دوم ممکن است ما بعضی وقتها با تکیه بر سیستم اول تصمیماتی غیرمنطقی بگیریم.
مخاطبان خود را با استفاده از داستان درگیرکننده مسحور کنید
خب پس ما چگونه میتوانیم سیستم فکری نوع یک را هنگام انتقال دادههای علمی درگیر کنیم؟ یکی از راههایی که میتوانیم به کار ببریم استفاده از داستانگوییست که تاثیری طولانیمدت دارد. داستانها به مغز ما کمک میکنند اطلاعات را طوری پردازش کند تا هم قابل درکتر باشد و هم راحتتر به خاطر سپرده شوند. اطلاعاتی که از این طریق منتقل میوشند راحتتر توسط شنونده از لحاظ احساسی درک و هضم میشوند که همین سبب میشود در تصمیمات و تغییر رفتار آنها نقش پررنگتری بگیرند.
فکر کنم این دلایل به حد کافی برای شما قانعکننده باشد تا آن تفکر قدیمی که میگئید، علوم مخصوصا علوم پزشکی و حوزع سلامت باید از طریق منطق و برهان تحلیل و پردازش شوند.
اما یک داستان خوب چه ویژگیهایی دارد؟
اگر یک داستان خوب را به اجزای سازندهاش تقسیم کنید، به یک تناقض و تضاد مسحورکننده و یک راهحل و نتیجه رضایتبخش میرسید. همهی داستانها خوب ابتدا با یک تضاد آغاز میشوند که در نهایت به حد زیاد یا کمی برطرف شده باشند. هرچه این تقابل و تضاد شدیدتر و پیچیدهتر باشد، داستان جذابتر و راهحل و نتیجه، گواراتر خواهد بود.
اما ما داریم درباره دنیای علوم پزشکی و سلامت صحبت میکنیم. داستانگویی ما در این حوزه باید شفاف، درگیرکنده و موثر باشد. روزانه به انبوه اطلاعات این عرصه اضافه میشود اما آیا ما باید از همهی این اطلاعات در بیان مسئلهمان استفاده کنیم؟ خیر. پس اولین کاری که باید انجام دهیم این است که دقت کنیم مخاطب ما دقیقا به چه چیزهایی اهمیت میدهد و دغدغهی او چیست. دادههای که در دست دارید را بر طبق این نیاز و دغدغه گزینش کنید.
در ابتدای داستانتان دغدغه و نیاز مخاطب را به صورت واضح و درگیرکننده بیان کنیدو این همان تضاد و قابلی است که درباره آن صحبت کردیم.
یعد از آن باید به این مسئله دقت کنید که این دادهها چرا برای مخاطبتان مهم است؟ چرا این اطلاعات در کیفیت زندگی بیماران و یا نحوه رفتار متخصصان با بیماران تاثیرگذار است؟ به جای اینکه به اعداد یک داده دقت کنید به بینشی که آن داده در مخاطب ایجاد میکند فکر کنید.
از دادهها در این جهت استفاده کنید تا به وضوح بیان کنید که چگونه این روش درمانی جدیدی که کشف شده است یا این پژوهش یک نیاز که در رفع آن تا کنون تلاشی نشده است را برطرف میکند.
در نهایت با بیان نتیجه و راهحل برای رفع معضل داستان خود را به پایان برسانید.
اینگونه شما به وسیله داستانگویی، دادههایی که درک آنها در ابتدا دشوار بوده است را آسانتر کردهاید که این سبب تاثیرگذاری بیشتر نتایج پژوهشها در عمل خواهد شد.
سخن آخر
داستانگویی تا به کنون قدرت خود را در انتقال دادها و ایدهها به صورت قابل درک، موثر و واضح به همگان اثبات کرده است. نیاز به یک روش موثر برای به اشتراکگذاری نتایج پژوهشها در دنیایی که در آن هرروز به انبوه اطلاعات افزوده میشود، نیازهای بیماران پیچیدهتر میشود و نظامهای سلامت در حال تغییر هستند بسیار حیاتی است. پس معجزه بهکارگیری داستانگویی را دست کم نگیرید.
0 نظر