| توسعه فردی | | کسب و کار |

خلاصه کتاب ای کاش وقتی 20 ساله بودم می‌ دانستم (بخش آخر)

خلاصه کتاب ای کاش وقتی 20 ساله بودم می‌ دانستم (بخش آخر)
سما صالحی
نویسنده سما صالحی

به جای غرق شدن در اقیانوس محتوا، در فهم نکات عمیق، غرق شوید!

بیشتر از کمبود اطلاعات در خرواری از اطلاعات اضافی گیر افتاده‌ایم. گاهی این محتوای اضافی به حدی زیاد می‌شود که از پیدا کردن محتوای مفید در این آشفته بازار منصرف می‌شویم و ترجیح می‌دهیم از مطالعه‌ی برخی منابع صرف نظر کنیم. حتی اگر مطالعه کنیم طولی نمی‎کشد که نکات کلیدی را در ذهنمان گم کنیم و از غرق شدن و عمیق شدن در آن نکته غافل شویم.

به همین منظور در این مقاله نکات کلیدی و تاثیرگذار بخش سوم کتاب "ای کاش وقتی 20 ساله بودم می‌دانستم" را مورد بررسی قرار می‌دهیم. امیدوارم این نکات بتوانند تاثیر عمیقی در زندگی شما بگذارند.

 

*بهترین راه برای ارزیابی واکنشم نسبت به روابط دشوار آن است که به این نکته فکر کنم چگونه می‌خواهم در آینده آن قضیه را برای دیگران توصیف کنم. پیش‌بینی پیامدهایی که با آن روبرو خواهم شد موجب می‌شود تصمیمی بگیرم که در آینده از بابت آن پشیمان نشوم.*

*لازم نیست به جزء جزء خطایتان اشاره کنید. تنها کافی است بگویید "کارم درست نبود و از این بابت عذرخواهی می‌کنم." هرچه زودتر این کار را بکنید بهتر است. بالعکس هرچه برای عذرخواهی وقت بیشتری را از دست دهید خسارت بیشتری را متحمل خواهید شد.*

*بزرگ‌ترین خطای بعضی افراد آن است که برای دستیابی به مقصودشان بیش از ظرفیت‌شان مسئولیت بر عهده می‌گیرند. غافل از اینکه این کار جز ضعف و تحلیل و خستگی اعصاب فرجامی دیگر ندارد. زندگی بوفه‌ای است بزرگ و مملو از غذاهای خوشمزه برای جلوگیری از سوهاضمه مراقب باشید بیش از اندازه در بشقابتان غذا نریزید.*

 

مسئولیت پذیری و کار کردن در حد توان و ظرفیت

 

*شما همواره می‌توانید با تمرین و ممارست موانعی را که بر سر راهتان قد علم می‌کند از میان بردارید. یکی از بهترین راه‌های دستیابی به این مهم، قدردانی از افرادی است که شما را در کوره راه زندگی یاری و حمایت می‌کنند. توصیه می‌کنم همیشه یک دسته برگه‌ی تشکر روی میزتان داشته باشید و در هر فرصتی از آن‌ها استفاده کنید. دیگر بار یادآوری می‌کنم دنیا خیلی کوچک است و احتمالا بارها با افراد مشخصی مواجه خواهید شد. بنابراین از نیک‌نامی و اعتبار خویش که گران‌بهاترین سرمایه‌تان است به خوبی محافظت کنید. بیاموزید که چگونه با ذکر عبارت ساده "متاسفم" از دیگران عذرخواهی کنید. فراموش نکنید که هر مشکلی قابل مذاکره است و شما باید در جهتی گام بردارید که به برنده شدن دو طرف بینجامد. نقاط قوت افراد را بشناسید و از آنان در مقام و موقعیت مناسب بهره ببرید. یقیین حاصل کنید به انجام کاری اشتغال دارند که در آن بهترین هستند. به جای اغواگری درستکاری پیشه کنید. تا وقتی درباره عملکردتان سخن به میان می‌آید سربلند باشید. سرانجام بیشتر از ظرفیت‌تان مسئولیت به گردن نگیرید. در غیر این صورت خودتان و افرادی را که روی شما حساب می‌کنند، ناامید و دلسرد می‌کنید.* 

 *اغلب ما از روی عمد یا برحسب عادت مایلیم در حد انجام وظیفه و یا رفع تکلیف و نیاز کار کنیم.* 

*فردی که پایین‌ترین سطح توقعات را برآورده می‌کند فرصت پیشرفت را از خود سلب کرده و تاوان سنگینی خواهد پرداخت.* 

*بین سعی در انجام یک کار و انجام قطعی آن تفاوت عمده و اساسی وجود دارد. ما اغلب می‌گوییم برای کاهش وزن، تمرینات ورزشی و یا پیدا کردن شغل تلاش می‌کنیم. اما باید ببینیم که واقعا این کار انجام می‌دهیم و یا صرفا می‌کوشیم آن کار را بکنیم. تلاش صرف برای انجام یک کار احساسی ضعیف و انفعالی است که هرگز به اقدام قطعی منجر نمی‌شود. این احساس توان غلبه بر تعلل و مسامحه را ندارد. برای اقدام باید برخیزید، آستین‌ها را بالا بزنید و مادام که به سر منزل مقصود نرسیده‌اید از تلاش دست نشویید. اگر سر سوزنی کوتاه بیایید تنها فردی را که باید برای عدم تحقق آن ملامت کنید خودتان هستید.*

*منادیان عقل سلیم پیوسته تاکید می‌کنند مسیر آسوده و بی‌خطری را در پیش گیریم که بارها آزموده و امنیت آن تضمین شده است. تردیدی نیست که پیروی از این دستورالعمل به شما و اطرافیانتان سکون و آرامش می‌بخشد. اما تله‌ای است اجتماعی که با فروافتادن در آن استعدادها و قابلیت‌های بالقوه‌تان مکتوم و ناشناخته باقی مانده و مجال ظهور پیدا نمی‌کند.*

*برای حفظ آرامش خیال و متانت باید با فلسفه‌ی بی‌غمی و سرزندگی به رویدادها نگاه کنیم و چندان آن‌ها را جدی نگیریم و دوم در غیاب دیگران رفتار و گفتارشان را در بوته‌ی انتقاد، خرده‌گیری و عیب‌جویی قرار ندهیم.*

*هنوز وقتی چند گزینه پیش رو دارم دچار اغتشاش فکری می‌شوم. نمی‌دانم که کدام راه را انتخاب کنم و چه تصمیمی بگیرم. با وجود این یقیین دارم بلاتکلیفی جرقه‌ای است که مشعل نوآوری را روشن می‌کند و نیروی محرکه‌ای است که ما را به جلو هدایت می‌کند. درست است که این تحول و دگردیسی تعادل زندگی‌تان را برهم زده و آن را آشفته می‌کند. اما به موقعیت‌هایی رهنمون می‌شوید که هیچ‌گاه تصور نمی‌کردید روزی آن را به چشم ببینید. لنزهایی را در اختیارتان می‌گذارد تا با توسل به آن در پس هر مسئله فرصتی را مشاهده کنید و از همه مهم‌تر اعتماد به نفسی را به شما ارزانی می‌کند که در پرتوی آن موانع و تنگناها را به هیچ گرفته و در برابرشان خم به ابرو نیاورید.*

 

مقابله با مشکلات و سختی ها

 

*انسان‌های موفق، ابتدا کاری را انجام می‌دهند که سخت و اجتناب‌ناپذیر است. آن‌گاه از نتایج بعدی آن لذت می‌برند.* 

*شما به دلیل گناهانتان مجازات نمی‌شوید، بلکه به وسیله‌ی گناهانتان مجازات می‌شوید.*

درباره تینا سیلیگ، نویسنده این کتاب چه می‌دانید؟

حالا که به پایان خلاصه کتاب ای کاش وقتی بیست ساله بودم می‌دانستم، رسیدیم خوب است با گذری بر بیوگرافی نویسنده‌ی این کتاب داشته باشیم.

تینا سیلیگ نویسنده‌ی 17 کتاب است و نوآوری و کارآفرینی را آموزش می‌دهد. او در گروه علوم مدیریت و مهندسی دانشگاه استفورد به عنوان استاد مشغول به فعالیت است.

سیلیگ یک دانشمند مغز و اعصاب و دارای مدرک دکترا از دانشکده پزشکی استنفورد است. او هم‌اکنون مشاور مدیریت و کارآفرینی است و توانسته جایزه گوردون از آکادمی ملی مهندسی، جایزه نوآوری از Olympus و جایزه‌ای از Silicon Valley را دریافت کند.

برای مشاهده‌ی TEDهای تینا سیلیگ، اینجا کلیک کنید.

تینا سیلیگ یا tina seelig

 

برای مشاهده خلاصه کتاب‌های بیشتر سورنا آکادمی را دنبال کنید.

 

 

 

درباره نویسنده

سما صالحی

سما صالحی

سما هستم؛ دانشجوی داروسازی دانشگاه علوم‌پزشکی تهران. با داشتن روحیه‌ی کنجکاو و علاقه‌مند به یادگیری مباحث مختلف و با کسب تجربه از افراد موفق، سعی دارم مسیر زندگی‌ام را هدفنمدتر طی کنم. شجاعت را در مسیر رسیدن به موفقیت ضروری می‌دانم و معتقدم :"کسی که به اندازه‌ی کافی شهامت ندارد ریسک کند، چیزی در زندگی به دست نخواهد آورد. محمدعلی کلی"

0 نظر

ارسال نظر