| توسعه فردی |

خلاصه کتاب بخواهید و به شما داده می‌شود (بخش دوم)

خلاصه کتاب بخواهید و به شما داده می‌شود (بخش دوم)
سما صالحی
نویسنده سما صالحی

به جای غرق شدن در اقیانوس محتوا، در فهم نکات عمیق، غرق شوید!

بیشتر از کمبود اطلاعات در خرواری از اطلاعات اضافی گیر افتاده‌ایم. گاهی این محتوای اضافی به حدی زیاد می‌شود که از پیدا کردن محتوای مفید در این آشفته بازار منصرف می‌شویم و ترجیح می‌دهیم از مطالعه‌ی برخی منابع صرف نظر کنیم. حتی اگر مطالعه کنیم طولی نمی‎کشد که نکات کلیدی را در ذهنمان گم کنیم و از غرق شدن و عمیق شدن در آن نکته غافل شویم.

به همین منظور در این مقاله نکات کلیدی و تاثیرگذار بخش دوم کتاب "بخواهید و به شما داده می‌شود" را مورد بررسی قرار می‌دهیم. امیدوارم این نکات بتوانند تاثیر عمیقی در زندگی شما بگذارند.

 

*از نقطه نظر غیر فیزیکی تجارب، باورها و آرزوهای گوناگونی در جهان وجود دارند که لزومی به حذف کردن یا کنترل کردن بعضی از آنها را احساس نمیکنید. میدانید فضای کافی برای همهی اسلوبهای فکری و تجارب در این جهان گسترده وجود دارد. هدف شما کنترل خلاقانهی تجارب زندگی و دستاوردهای خودتان است. نه سعی در کنترل کردن دستاوردهای زندگی دیگران.

*

*این که دیگران انتخاب هایشان با شما فرق دارد به این معنی نیست که شما برحق هستید و دیگران نه. یا آنها بر حق هستند و شما نه. شما ارزش تنوع را متوجه شدید.*

*قانون جذب در بنیاد جهان ارتعاشیتان نهفته است. این یعنی جهانتان روی منظور کردن استوار است. وقتی توجه خودتان را معطوف چیزی که میخواهید، میکنید و تاییدش میکنید، آن را در ارتعاش خودتان منظور کردهاید. ولی وقتی به چیزی که نمیخواهید مینگرید و آن را نفی میکنید، باز هم آن را در ارتعاش خودتان منظور کردهاید. وقتی به آن توجهی نکنید، آن را منظور نمیکنید، ولی نمیتوانید چیزی را که به آن توجه میکنید، منظور نکنید. چون با هربار توجه به آن، بدون استثناء آن مورد در ارتعاشتان منظور میشود.*

*اگر چیزهایی در تجربهی شما وجود دارد که دیگر نمیخواهید با آنها مواجه شوید، باید باورتان را تغییر دهید. اگر چیزهایی در تجربهتان وجود ندارند و میخواهید آنها را تجربه کنید، باورتان باید تغییر کند.

هیچ شرایط خیلی سختی وجود ندارد که با تغییر دادن افکارتان نتوانید آن را عوض کنید. هرچند تغییر افکار احتیاج به تمرکز و تمرین دارد. اگر تمرکزتان، فکرتان و باورتان مثل قبل باشد، پس چیزی در تجربهتان تغییر نخواهد کرد.* 

*روشهای ناآشنای شناختن موضوعات آشنا را پیدا کنید.*

*تلاش برای سد کردن آزادی دیگری همیشه به بهای از دست دادن آزادی خودتان تمام میشود.*

*اگر به اندازه کافی خودخواه نباشید که عامدانه با انرژی منبعتان همراستا شوید، چیزی برای بخشیدن نخواهید داشت.*

 

تلاش برای جذب انرژی مثبت

 

*فقط خودتان میدانید خشمگین شدن به شما کمکی میکند یا نه.

اگر فرد خیلی افسردهای، آگاهانه بتواند آرامش ناشی از خشم را کشف کند و مهمتر از آن بتواند آگاهانه خشم را انتخاب کرده است، به سرعت میتواند قدرتش را به دست آورد و افسردگی را پشت سر بگذارد. البته مهم است که شخص در همان مرحلهی خشمگین بودن باقی نماند. از همین حالا آن مرحلهی خشمگین بودن به افکار التیام بخش ناکامی دسترسی دارد.

خیلی از اشخاص، محتوای ارتعاشی احساسات را درک نمیکنند یا حتی احساس یا علتش را نمیشناسند:

آنها با انتقام جای جنون را میگیرند.

عصبانیت جای انتقام را میگیرد.

سرزنش جای عصبانیت را میگیرد.

درماندگی جای سرزنش را میگیرد.

آزردگی جای درماندگی را میگیرد.

بدبینی جای آزردگی را میگیرد.

ناامیدی جای بدبینی را میگیرد.

مثبتاندیشی جای ناامیدی را میگیرد.

انتظار مثبت جای مثبت اندیشی را میگیرد.

لذت جای انتظار مثبت را میگیرد.

به مرور زمان و با تمرین در درک سیستم راهنمای احساسی، مهارت زیادی به دست خواهید آورد. وقتی مصمم باشید پیوسته به آرامش ناشی از یک احساس بهتر دست چیدا کنید، احساس خوبی به خودتان خواهید داشت و همهی آرزوهایتان برآورده خواهد شد.

برای درک هرآنچه در درونتان اتفاق میافتد، باید به احساساتتان توجه کنید. احساستان و آرامشی که از رسیدن به افکار بهتر پیدا میکنید، تنها معیار حقیقی از آنچه به پیشامدهای زندگیتان جذب میکنید، هستند.*

*وقتی آرزویتان آنقدر بزرگ به نظر میرسد که انگار دست نیافتنی است. این آرزو در آستانهی تجلی پیدا کردن قرار نمیگیرد. وقتی آرزویتان طوری به نظر میرسد که گام منطقی بعدی شما است، آن وقت در آستانهی تجلی است.*

*در طول روز شاید آدمهای غمگینی را ببینید که بدخلق، ناامید یا در رنج هستند و وقتی احساس منفی خودشان را به سوی شما روانه میکنند، ممکن است داشتن احساس قدر شناسی به آنها سخت باشد. آن وقت ممکن است خودتان را سرزنش کنید که چرا آنقدر قوی نیستید تا با وجود احساس منفیای که به شما منتقل میکنند، قدردان آنها باشید.

ما هیچ وقت نمیگوییم باید بتوانید به چیزی که نمیخواهید نگاه کنید و حس خوبی به آن داشته باشید. در عوض، دنبال چیزهایی بگردید که وقتی آنها را پیدا کردید، احساس خوبی به شما بدهند و آن وقت قانون جذب، چیزهای بیشتری شبیه آن چیز را برای شما میآورد.

هروقت دنبال چیزی برای قدرشناسی میگردید، روی ارتعاشی که تولید میکنید و سطح جذبتان کنترل دارید. ولی وقتی به احساسی که دیگران به شما دارند، واکنش نشان میدهید، هیچ کنترلی روی آنها ندارید.

وقتی بیشتر به احساسی که دارید، علاقهمند باشید تا احساسی که دیگران به شما دارند، روی زندگیتان کنترل خواهید داشت.*

 

برای مطالعه بخش سوم کتاب بخواهید و به شما داده می‌شود، سورنا آکادمی را دنبال کنید.

درباره نویسنده

سما صالحی

سما صالحی

سما هستم؛ دانشجوی داروسازی دانشگاه علوم‌پزشکی تهران. با داشتن روحیه‌ی کنجکاو و علاقه‌مند به یادگیری مباحث مختلف و با کسب تجربه از افراد موفق، سعی دارم مسیر زندگی‌ام را هدفنمدتر طی کنم. شجاعت را در مسیر رسیدن به موفقیت ضروری می‌دانم و معتقدم :"کسی که به اندازه‌ی کافی شهامت ندارد ریسک کند، چیزی در زندگی به دست نخواهد آورد. محمدعلی کلی"

0 نظر

ارسال نظر